آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان
سیدضیاء سلیمانی




 

فراق دوست

 

فراق دوست قشنگ است ، گرچه این تن من

نباشدش گنهی تا کشد فراق نگار

 

کشیده پر به حریمت هوای این دل من

چه خوش بود آن دم ، رسم به کوی نگار

 

--- سیدضیاء سلیمانی ---

--- 1392/09/23 ---

 



 

شوق وصال

 

نفس گرم تو بیدارم کرد

خفته در خواب فراموشی این دل بودم

نم نمک روح من از جسم به در می گردید

و زمان ، دست تو را ناجی جانم گرداند

مانع از تخلیه روح ز جانم گردید

و کنون پر شدم از روح هواخواهی تو

منتظر تا که رسد عشق به سرمنزل خویش

و کنون محتاجم

و کنون محتاجم ، بر سناگویی تو

تا که قسمت برساند قدمت را به دلم

همچو مهری که به دل کاشت و رفت

و کنون منتظرم

منتظر تا که رسد روز وصال

منتظر تا که رسد روز نبی

تا در آن روز شریف

همچو نوری که نبی بر دل عالم بنهاد

و همه خلق ز گمراهی و ظلمت برهاند

تو چنان نور به من تابانی

که شوم محو در آن نور و ز غفلت بیدار

همچنان منتظرم . . .

 

--- سیدضیاء سلیمانی ---

--- 1392/09/21 ---